دیر زمانیست که از حال دلم بی خبرمطفلی گوشه نشین و اندوهگین استگفت به من یک شبی:در محفل خود راه مده همچو منی راافسرده دل آزرده کند انجمنی راما افسرده دلان ساکن کوی غم و دردیمدر عشق شکست خورده ولی توبه نکردیم